حلقه




















از یــاد رفتــه ها

دخترک خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقۀ زر

راز این حلقه که انگشت مرا

این چنین تنگ گرفته است به بر

 

راز این حلقه که در چهرۀ او

اینهمه تابش و رخشندگی است

مرد حیران شد و گفت"

حلقه خوشبختی است، حلقه زندگی است

 

همه گفتند:مبارک باشد

دخترک گفت:دریغا که مرا

باز در معنی آن شک باشد

سالها رفت وشبی

 

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقۀ زر

دید در نقش فروزندۀ او

روزهائی که به امید وفا ی شوهر

به هدر رفته، هدر

 

زن پریشان شد و نالید که وای

وای، این حلقه که در چهرۀ او

باز هم تابش و رخشندگی است

حلقۀ بردگی و بندگی است



نظرات شما عزیزان:

alireza
ساعت9:41---2 فروردين 1391
سلام عزیزم دیگه به ما سر نمی زنی
پاسخ:slm,ye modat nabudam,sry


محسن
ساعت19:06---14 اسفند 1390
سلام خوشحال میشم به وبلاگم سری بزنی
موفق باشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:52 توسط fateme| |


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : RoozGozar.com